![](http://s4.picofile.com/file/7868983224/hadadian1.jpg)
سلام ما به تو ای مادربهشت رسول
که پرورش به روی دامن تو یافت بتول
ملائکند به مدحت در آسمان مشغول
امین وحی حقت کرده برسلام نزول
سلام ذات خدا او چهارده معصوم
به تو که بوده مقامت همیشه نا معلوم
درود باد به روح و سلام برتن تو
حجاب نور و دعای رسول جوشن تو
به عشق وحی خداوندگار گلشن تو
محیط پرورش فاطمه است دامن تو
به جز تو در غم و اندوه یار احمد کیست
به غیر تو صدف گوهر محمد کیست
خدای را به خدا لایق درودی تو
به یاری نبی آغوش خود گشودی تو
دل از رسول خدا همچنان ربودی تو
تمام لشگر ختم رسولتو بودیی تو
توسینه را سپر سنگ دشمنان کردی
به حفظ جان محمد نثار جان کردی
تو بهترین زن روی زمینی ای مادر
تو در جلال جلال آفرینی ای مادر
تو مام همسر حبل المتینی ای مادر
تو مادر همه ی مومنینی ای مادر
گل رسول خدایی و گل کجا تو کجا
زنان دیگرختم رسل کجا تو کجا
بی بی جان توآسمان فروزان یازده قمری
تو از زنان همه انبیاء به رتبه سری
هرآنچه وصف تو خوبان کنند خوب تری
زنان ختم رسل دیگرند و تو دگری
مگر نگفت نبی به همسرانش بسی
که بهر من چو خدیجه نبود و نیست کسی
سلام بر تو او روح بلند ایمانت
درود بر تو او ایثارو عهد و پیمانت
بهار سبز گل عصمت است دامانت
سلاله او پدرو مادرم به قربانت
به جز خدا او نبی مدح تو نشاید گفت
به به تو راچو فاطمه ام الائمه باید گفت
تو مادر سادات همه عالمی بانو
تو نور چشم رسول مکرمی بانو
تو به ز هاجروساراو مریمی بانو
دوازده گهر نور را یمی بانو
خدای را به دعا و نیازمی خواندی
نزول وحی نبود و نماز میخواندی
سلام برتو و اشک و دعا و زمزمه ات
سلا بر تو او روح بلند فاطمه ات
فروغ وحی عیان بود از مکالمه ات
هزار عایشه کم از کنیز خادمه ات
همیشه شیفته ی خصلت و صفاتت بود
که سال حزن رسول خدا وفاتت بود
زهی جلال سلام خدا به جان و تنت
هنوز بوی خدا می دمد ز پیروهنت
دراین که روح تو پرواز کرد ازبدنت
زهی جلال سلام خدا به جان و تنت
که از بهشت فرستاد ذات حق کفنت
گرفتم آن که زکوثر دهان خود شویم
مرا چه زهره که اوصاف چون تورا گویم
وفات تو نبود کم به به
وفات تو نبود کم زصبح میلادت
سلام برتو و آباء پاک واولادت
به شان تو که بود رتبه ی خدادادت
همین بس است که مولا علی است دامادت
آآآی امین وحی سلامت به احمد آورده که جزتو
که جزتو فاطمه را بر محمد آورده
که جز تو آورد ازبهر مصطفی زهرا
که جزتو دختراو هست زینب کبری
که جز تو قابل اشک بوده مریم اسراء
که جز تو شد سپر جان خواجه ی دوسرا
تویی که در رحمت فاطمه سخن می گفت
سخن ز سر خداوند ذوالمنن می گفت
به آن خدا که جهان را به آن خدا که جهان وجود را آراست
به آن علی که پس از مصطفی به ما مولاست
به فاطمه که به غیر از خدا ندید او نخواست
که زائر تو همان زائر رسول خداست
چو درثنای تو گیرد به دست خویش قلم
ز خود گذشته او پرواز می کند
![](http://s4.picofile.com/file/7865707953/download_2.gif)